یادداشت 72 مامانی
شکوفه ی بهار نارنجم روز دوشنبه همراه خاله ها و مامان بزرگ رفتیم بیمارستان تا آرمیتا کوچولو رو ببینیم ... خیلی ناز و بانمکه ... خیلی هم کوچولوئه ... و اونجا بود که مامانی برای اولین بار نی نی کوچولوی اینقدری رو بغل کرد ... خودت که میدونی مامانی کلا از بغل کردن نی نیها فراریه ... چه برسه به نی نیه یه روزه !! البته مجبور شدم که بغلش کنم ... چون وقتی رسیدیم آرمیتا جون داشت شیر میخورد و مامانش هم میخواست که از جاش بلند بشه ... از من خواست که آرمیتا رو بغل کنم تا اون بتونه بلند بشه ... منم این کارو کردم ... چقدرم مزه داد ... یه نی نیه یه روزه تو بغله مامانی !!! خلاصه یه نیم ساعتی پیششون بودیم و کلی با ناز و عشوه های آرمیتا سرگرم ...
نویسنده :
نانا
17:12